تفاوت بین رئیس و رهبر را به خاطر بسپارید. رئیس میگوید برو، ولی رهبر میگوید بیا برویم!
این جمله تنها یکی از مواردی است که تفاوت بین یک رئیس و یک رهبر را برجسته میکند. عنوان مدیر و رهبر اغلب به جای یکدیگر استفاده میشوند، اما اگر بدانید که چه چیزی باعث ایجاد یک رئیس یا یک رهبر میشود، متوجه تفاوت آنها خواهید شد. در دنیای رقابتی امروز، رهبر بودن به جای رئیس میتواند عملکرد یک تیم را افزایش دهد و موفقیت را برای سازمان تضمین کند. اما با توجه به اینکه عموم مردم این دو عنوان را با هم اشتباه میگیرند، لازم است عناصر اصلی را که از یک فرد رئیس یا رهبر میسازد، بررسی کنیم. در ادامه مقاله به تعریف رئیس و رهبر میپردازیم و به شما میگوییم که چه چیزی نقش شما را در سازمان تعیین میکند. قبل از نتیجه گیری، شش تفاوت عمده بین این دو نقش را در زمینههایی مانند رویکرد به کار و سبکهای ارتباطی ارائه خواهیم داد. با آوات همراه باشید.
مدیر کیست؟
فرهنگ لغت آکسفورد رئیس یا BOSS را به عنوان کسی که مسئول یک کارگر یا سازمان است تعریف میکند. بنابراین، رئیس بودن یک موقعیت خاص است و فرد نسبت به افرادی که در سازمان مسئولیت آنها را بر عهده دارد، جایگاه بالاتری خواهد داشت. به نوعی رئیس بودن به موقعیت خاصی از قدرت اشاره دارد و چه بخواهید چه نخواهید، رئیس به دلیل قرار گرفتن در این نقش بر زیردستان خود قدرت خواهد داشت .این کلمه به طور غیررسمی به کسی گفته میشود که به مردم دستور میدهد، بر آنها نظارت میکند و مطمئن میشود که افرادی که مسئولیت آنها را بر عهده دارند، کار را درست انجام میدهند.
رهبر چیست؟
رهبر یا LEADER در مقایسه با رئیس، واکنش مثبت بیشتری از مخاطبان دریافت میکند. فرهنگ لغت آکسفورد کلمه رهبر را اینگونه تعریف میکند: «کسی که رهبری یا فرماندهی یک گروه، سازمان یا کشور را بر عهده دارد». رهبر هم مانند رئیس، نقش فرماندهی دارد و این توانایی را دارد که به دیگران بگوید چه کاری انجام دهند. اما اگر ریشه این دو کلمه را بررسی کنیم، متوجه تفاوت ظریفی خواهیم شد. فعل LEAD به عنوان عملی برای نشان دادن راه رسیدن به مقصد (به کسی یا چیزی) با حرکت کردن در کنار آنها تعریف میشود. بر خلاف یک رئیس، رهبر به کسی گفته میشود که به کارکنانش مشاوره میدهد و کارهایی را انجام میدهد که رئیس، منتظر است دیگران انجام دهند.
تفاوت مدیریت و رهبری
قرار نیست یک رهبر از قدرتی که موقعیتش بوده او داده، برای دستور دادن استفاده کند. او کارمند را برای رسیدن به هدف نهایی راهنمایی و حمایت میکند. رهبر جهت حرکت را به کارکنانش نشان میدهد و بخشی از سفر را با آنها طی میکند. در حالی که بر انجام کارهای مورد نیاز تمرکز دارد، تنها به دنبال نتیجه نیست و فرایند را هم مورد توجه قرار میدهد. در مقایسه با ماهیت کار رئیس، رهبر آنجا نیست تا بگوید که چه کاری باید انجام شود و نقش او بیشتر انگیزشی است تا نظارتی. با راهنمایی و حمایت، یک رهبر پایه و اساس حفظ انگیزه زیردستان برای دنبال کردن مسیر میشود.
تفاوت مدیریت و رهبری چیست؟
حوزههای کلیدی که رئیس را از رهبر جدا میکند چیست؟ تفاوت مدیریت و رهبری را میتوان به شش حوزه اصلی تمرکز، نیروی محرکه، رویکرد به کار و اهداف، منبع اختیارات، شیوه ارتباط و تفویض اختیار و مسئولیتپذیری تقسیم کرد که در ادامه شرح میدهیم:
رئیس بر نتیجه و رهبر بر فرایند تمرکز دارند
برای یک رئیس هدف نهایی سود است. نقش او تضمین بهترین نتایج مالی است که به تداوم کسب و کار کمک میکند. یک رئیس علاقهای ندارد بداند که چگونه کارکنانش از نقطه A به نقطه B میرسند، زیرا نتیجه تنها چیزی است که مهم است. اگر بتوانید به اهداف خود دست یابید و آن را به شیوه ای کارآمد انجام دهید، رئیستان را خوشحال کرده اید. یک رئیس باید در برابر دیگران پاسخگو باشد، همانطور که کارکنانش در برابر او پاسخگو هستند. اگر رئیس نتواند همکاران خود را برای رسیدن به اهداف سازمان مدیریت کند، ممکن است موقعیت او در خطر قرار بگیرد. به عبارت دیگر یک رئیس به نتیجه علاقه دارد نه فرآیند .
در مقابل، رهبر بر تغییر افراد و سازمان متمرکز است. موقعیت ایده آل برای یک رهبر، دستیابی به تغییر است؛ تبدیل سازمان از A به B. برای رهبر، هدف همیشه دستیابی به چشماندازی است که برای سازمان تعیین کرده است. چشمانداز همیشه دگرگون کننده است و رسیدن به نتایج مالی بهتر پایان کار او نیست، بلکه چیزی است که ممکن است طی این فرآیند رخ دهد. رهبر علاقه مند است به کارکنانش کمک کند تا به عنوان کارمند رشد کنند. رهبر به جای توجه به نتیجه، به فرآیند و افراد اجراکننده آن توجه بیشتری دارد.
نیروی محرکه؛ استانداردها یا ارزش ها؟!
تمرکز و جهت گیری متفاوت رئیس و رهبر زمانی که نیروی محرکه پشت اعمال آنها را بررسی میکنید نیز مشهود است. چه چیزی باعث میشود یک رئیس یا یک رهبر سخت کار کند و بهترین عملکرد را داشته باشد؟ چگونه هر یک از آنها تضمین میکند که کارکنانشان کارهایی را که به آنها گفته میشود، انجام میدهند؟ برای یک رئیس، انگیزه از تمرکز بر استانداردها ناشی میشود. این استانداردها اغلب با توانایی آنها در افزایش بهره وری و سودآوری در سازمان تعیین میشوند. یک سازمان ممکن است از فرآیند A استفاده کند، زیرا شواهدی دارد که به حفظ سطوح بالای بهره وری کمک میکند و بنابراین بیشترین سود را برای سازمان به ارمغان می آورد. رئیس علاقه مند است که بهترین استانداردها را بیابد و در سازمان اجرا کند. نقش نظارتی به این معنی است که رئیس در مورد این که زیردستان استانداردهای تعیین شده را در عملکرد خود رعایت میکنند، بسیار حساس است.
اما رهبر چشماندازی دارد که عمدتاً توسط ارزش ها و اصول خودش هدایت میشود. این اهداف پول محور نیستند، بلکه اغلب با نوعی از ارزشهای تجاری سروکار دارند که رهبر شخصاً مایل است اجرا شوند. چشمانداز رهبر میتواند در مورد پایداری یا خدمات مشتری باشد و این ارزش ها انگیزه عمل رهبر خواهند بود. شیوه رهبری یک رهبر عمدتاً توسط ارزشهای شخصی او مشخص میشود که با کسبوکار آمیخته شدهاند. باز هم، رهبر علاقه ای به این ندارد که از چه فرآیندهایی برای انجام وظایف استفاده شود، تا زمانی که کارکنانش ارزش ها را به عنوان بخشی از کار حفظ کنند.
رئیس و رهبر در روشهای انگیزه دهی به افراد هم تفاوت دارند. رئیس برای کنترل و ایجاد انگیزه در نیروی کار، از پاداش و تنبیه استفاده میکند. بیشتر اوقات بر جنبه تنبیهی تمرکز دارد و کارکانانش را به دقت تحت نظارت میگیرد تا اطمینان حاصل کند که کاری خارج از استانداردهای ارائه شده انجام نمیدهند. برای یک رئیس، بدترین کاری که زیردستانش میتوانند انجام دهند، این است که از دنبال کردن فرآیندها خودداری کند؛ زیرا این میتواند به معنای کاهش بهره وری و سود باشد.
اما رویکرد لیدر برای ایجاد انگیزه در نیروی کار نسبتاً متفاوت است. رهبر بر الهام به عنوان یک ابزار انگیزشی تأکید میکند. او میخواهد کارکنانش احساس کنند با همان دیدگاهی که اقدامات او را هدایت میکند، هدایت میشوند، و این چشمانداز را به چیزی تبدیل میکند که همه اعضای تیم امیدوارند به آن دست یابند. یک رهبر میتواند از تاکتیکهای الهامبخش مختلف استفاده کند ، اما اغلب پاداشها در هسته اصلی برنامههای رشد شخصی قرار دارند. یک رهبر میخواهد چیز مثبتی را به همکارانش ارائه دهد: فرصتی برای رشد فرد. به جای تهدید و ارعاب زیردستان، رهبر چالش ایجاد میکند و به عنوان بخشی از این معامله، پاداشهای مثبتی به افراد ارائه دهد.
تفاوت مدیریت و رهبری در نظر رویکرد به کار
رهبران و رؤسا رویکردهای متفاوتی برای کار و تعیین اهداف دارند. این رویکرد از دیدگاههای متضاد در مورد اینکه چه چیزی آنها را هدایت میکند، ناشی میشود. یک رئیس از دیدگاه اداری به کار نگاه میکند. همانطور که قبلا ذکر شد، رئیس را میتوان به عنوان یک سرپرست توصیف کرد، زیرا رویکرد او به کار، اطلاع دادن به کارکنان در مورد وظایف، هدایت آنها در مورد نحوه انجام کار و نظارت بر آنها برای اطمینان از دستیابی به اهداف نهایی است. رئیس رویکردی مسلط به کار دارد و از کارکنان انتظار دارد تا حد امکان دستورات او را دنبال کنند. رئیس در طول اجرای فرآیند راه را به کارکنان نشان نمیدهد و آنها را راهنمایی نمیکند. قرار است دستورالعمل ها بسیار واضح باشد و کارکنان واجد شرایط لازم برای تضمین اجرای آنها باشند. رئیس ابزارها و منابع را فراهم میکند، اما معمولاً به جز نقش نظارتی، در فرآیند شرکت نمیکند.
اما رهبر رویکرد کاملاً متفاوتی به کار دارد. یک رهبر از طریق نوآوری و همکاری به کار نزدیک میشود. از آنجایی که تغییر، نیروی محرکه است و چشمانداز، کانون توجه رهبر است؛ رویکرد او به کار، ایجاد تغییر است. این به معنی ایجاد کارآمدترین روال ها و پایبندی به فرآیندهایی نیست که قبلاً ثابت شده است بهترین عملکرد را دارند. رهبر باید راههای جدید و سودمند برای انجام کارها پیدا کند. بنابراین، رهبر آنجا نیست تا به کارکنانش بگوید که چگونه یک کار باید انجام شود. در عوض ممکن است از آنها بخواهد که بخشی از یک ایده جدید باشند. یک رهبر کارکنانش را به چالش میکشد تا به اندازه او در کار غوطهور باشند و در واقع، به کار به عنوان فرصتی برای آموزش و توانمندسازی زیردستان نگاه میکند. تصور میشود که هر کار و پروژه راهی برای تقویت دانش و ویژگیهای نیروی کار است، نه فقط فرآیندی برای دستیابی به اهداف.
منبع اقتدار رئیس و رهبر با هم فرق دارد
یکی از عناصر اصلی مشترک روسا و رهبران این است که هر دو دارای اقتدار هستند. اقتدار که به عنوان «قدرت یا حق دستور دادن و تصمیمگیری» تعریف میشود، برای هر موقعیت یک عامل کلیدی است، اما این دو نقش در نحوه دستیابی به این حق با هم تفاوتهایی دارند. رئیس اقتدار خود را از موقعیتش به دست می آورد. در واقع سلسله مراتب سازمان است که این اختیارات را به او میدهد. یک رئیس به عنوان یک شخصیت در سازمان اعتبار دارد. به عبارت دیگر هر شخصی که در سلسله مراتب سازمانی بالاتر قرار بگیرد، از این حقوق برخوردار است و اقتدار یک رئیس، ارتباطی به تواناییهای درونی او ندارد. این به این معنی نیست که رئیس برای این موقعیت واجد شرایط نیست، بلکه به این معنی است که توانایی او برای تأثیرگذاری، به این دلیل است که او در این موقعیت قرار دارد. رئیس ممکن است واجد شرایطترین فرد برای مسائل فنی نقش باشد، اما لزوماً بهترین در رهبری نیست.
در مقابل یک رهبر اقتدار خود را از یک نیروی درونی دریافت میکند. در واقع، عنوان کسی را رهبر نمیکند و شما میتوانید یک رهبر باشید، حتی اگر در سلسله مراتب محل کار پایینتر باشید. یک رهبر بر کارکنانس اختیار دارد، زیرا زیردستان این اختیار را به او میدهند. آنها این کار را به این دلیل انجام میدهند که به توانایی رهبر برای به دست گرفتن مسئولیت و تغییر همه چیز اعتقاد دارند. یک رهبر میتواند اقتدار کسب کند، زیرا میتواند دیدگاه خود را به اشتراک بگذارد و دیگران را برای پیروی از آن ترغیب کند. اقتدار ممکن است برای یک رهبر به اندازه یک رئیس مهم به نظر نرسد، اما شما نمیتوانید در هیچ یک از این نقش ها بدون داشتن قدرت و اختیارات، درست عمل کنید.
رهبر و رئیس چگونه تفویض اختیار میکنند؟
یکی دیگر از موارد تفاوت مدیریت و رهبری راههای ارتباط و تفویض اختیار است. ارتباطات میتواند تأثیر مثبت یا منفی بر کار تیمی داشته باشد، اما تفاوت راه ارتباط و تفویض اختیار رهبر و رئیس در چیست و چه تاثیری بر عملکرد اعضای تیم دارد؟ همانطور که در تعریف رئیس توضیح داده شد، سبک ارتباطی او اغلب ماهیت دستوری و گویایی دارد. یک رئیس به کارکنانش دستور میدهد و از آنجا که رویکرد او کاری است و بر ویژگیهای اداری تأکید دارد، ارتباطات اغلب یک طرفه است. از کارکنان انتظار نمی رود که در یک بحث مشارکت فعال داشته باشد، زیرا رئیس بر نیاز به گفتگو تأکید نمیکند. ماهیت ارتباط او بر اساس جهتها ساخته میشود و کارکنان فقط میتوانند سؤالات روشنکننده بپرسند. هدف از ارتباط یک رئیس، انتقال پیام است و نه یادگیری یا گوش دادن به آنچه کارکنان برای گفتن دارد.
یک رئیس از ارتباطات به عنوان راهی برای تفویض وظایف و مسئولیت ها بین زیردستان خود استفاده میکند. رویکرد یک رئیس بر وظیفه متمرکز است و مسئول تصمیم گیری در مورد این است که چه کسی چه کاری باید انجام دهد. ماهیت رئیس بودن به طور فزاینده ای مربوط به توانایی واگذاری وظایف به شیوه ای است که به افزایش بهره وری و سودآوری کمک میکند، یعنی اطمینان از اینکه بهترین افراد وظایف را انجام میدهند. در اصل، سبک ارتباطی یک رئیس بر اساس تفویض اختیار و گفتگوی یک طرفه است و اقتدار همیشه در دست او باقی خواهد ماند.
اما سبک یک رهبر برای برقراری ارتباط، مشارکتی است؛ صرف نظر از این که چقدر در تصمیم گیری قدرت دارد. یک رهبر به نظر کارکنانش علاقه مند است و با آنها ارتباط مبتنی بر بحث برقرار میکند. همکاری و یافت بازخورد، از اصول اساسی سبک ارتباطی یک رهبر است. یک رهبر خوب باید بر هوش هیجانی و توانایی گوش دادن تمرکز کند. از آنجایی که هدف رهبر تغییر همه چیز است، اغلب برای الهام بخشیدن به کارکنان ارتباط برقرار میکند. یک رهبر نمیگوید «این کار را بکن»، بلکه بیشتر بر این تمرکز دارد که نشان دهد کارها چگونه باید انجام شوند. از نظر تفویض اختیار، رهبران نه تنها مسئولیت را تفویض میکنند، بلکه اختیارات را نیز به درجات متفاوتی به کارکنان محول میکنند. یک رهبر ممکن است در مورد هدف کلی راهنمایی کند، اما به افرادش اجازه دهد تا راه خود را برای رسیدن به آن کشف کند. بنابراین شکل نسبتاً عمیق تری تفویض اختیار در ارتباطات رهبر نیز وجود دارد. میتوان گفت رئیس مسئولیت را به زیردستان محول میکند و رهبر اختیارات را واگذار میکند. رهبر نیازی به کنترل همه چیز احساس نمیکند، اما در دادن قدرت به زیردستان خود راحت است.
سطح پاسخگویی رهبر و رئیس هم با هم فرق دارد
مسئولیت پذیری حوزه دیگری است که باعث تفاوت مدیریت و رهبری میشود. شرط مسئولیت، همراه با نحوه تقسیم مسئولیت دو نقش در گروه، نشان دهنده تفاوتهای عمده رئیس بودن و رهبر بودن است. همانطور که قبلاً گفتیم، رئیس مسئولیت را بر دوش افراد تیمش قرار میدهد و ممکن است آنها را برای بروز خطای انسانی سرزنش کند. رویههای سفت و سخت و تأکید بر استانداردها میتواند به این معنی باشد که رئیس به راحتی فرد مقصر را پیدا میکند. اساساً هر کسی که دستورات رئیس را دقیقاً دنبال نمیکند، میتواند متهم به شکست پروژه شود. برای یک رئیس، هیچ ابزاری وجود ندارد که بداند زیردستانش برای انجام وظایف مجهز هستند یا خیر. اگر شکستی وجود داشته باشد، به این دلیل است که کسی از روشهای درستی که توسط رئیس تعیین شده پیروی نکرده است.
اما وقتی از رهبری حرف می زنیم، مسئولیت به طور کامل بر دوش رهبر است. در حالی که رهبر مسئولیت ها و تصمیم گیری ها را بااعضای تیم به اشتراک میگذارد، در نهایت مسئولیت هر گونه شکست را شخصاً بر عهده دارد. شکست در پروژه همیشه فرصتی برای یک رهبر و تیم او برای یادگیری است. در صورت شکست پروژه، رهبر به دنبال مقصر نمیگردد و سعی میکند دلیل شکست را پیدا کند: آیا به اندازه کافی از افراد حمایت کرده؟ دلیل اصلی شکست چه بوده؟ اینها سؤالات خود انعکاسی هستند که رهبر میخواهد آنها را تحلیل کند. رهبر به جای سرزنش زیردستان، راه حلی برای رفع ناکامی ها می یابد. روحیه یادگیری از اشتباهات در راس استراتژی یک رهبر قرار دارد و مسئولیت پذیری برای او به معنای اعتراف به اشتباهات است. یک رهبر به جای اینکه فقط انتقاد کند، رفتار خودش را تحلیل میکند.
رهبری بهتر است یا ریاست؟!
در حالی که لقب رئیس و رهبر میتوانند عناوین مشابهی یک فرد در سلسله مراتب سازمانی به نظر برسند، وقتی شروع به بررسی عمیق تر تعاریف و نقشها کنید، متوجه تفاوتهای آنها خواهید شد. رئیس بودن اساساً به دست آوردن یک موقعیت خاص در یک سازمان است و هدف یک رئیس دستیابی به اهداف است. رهبر بودن به اندازه داشتن یک موقعیت خاص نیست، بلکه ایجاد چشمانداز و جلب احترام و اعتماد زیردستان است. در حالی که رهبران باید اعتماد زیردستان را به دست آورند و اطمینان حاصل کنند که برای پیروی از او الهام گرفته شدهاند، یک رئیس به سادگی از قدرت خود برای قرار گرفتن در راس قدرت استفاده میکند و از طریق سیاستهای تنبیهی، زیردستان را به کار میگیرد.
رئیس علاقه ای به تغییر وضعیت موجود ندارد، به این معنی که تاکید او، بر پیروی از رویه و ایجاد یک راه اداری برای رهبری است. اما یک رهبر به دنبال این است که چگونه میتوان اوضاع را بهبود ببهشد و تغییر دهد. بنابراین، نقش رهبر توانمندسازی زیردستان و کمک به رشد آنهاست. برای یک رئیس رشد کارکنان اهمیتی ندارد، زیرا روش ها و فرآیندهای فعلی برای دریافت نتایج کافی هستند. بنابراین تفاوت مدیریت و رهبری تا حد زیادی روانی است و به چشمانداز و جهان بینی آنها بستگی دارد.
اساساً فردی که در جایگاه رئیس قرار دارد با تمرکز بر عناصر فوق میتواند یک رهبر هم باشد. تفاوت در رویکردی است که شما در برخورد با کارکنان خود در نظر میگیرید و اهدافی که برای خود تعیین میکنید؛ آیا میخواهید دیگران را رهبری کنید و اوضاع را برای بهتر شدن تغییر دهید یا اینکه فقط از هدایت و فرمان دادن خوشحال هستید؟ در واقع رهبر یا رئیس بودن به شما و شرایط سازمان بستگی دارد، انتخاب با شما است!
منبع: CLEVERISM