زندگی کوتاهتر از آن است که از محیط کارمان راضی نباشیم! با این حال بسیاری از ما در عمل طور دیگری رفتار میکنیم. تسلیم شرایط میشویم و با خودمان میگوییم فقط روزی 8 ساعت است؛ غافل از این که همین 8 ساعت، مهمترین ساعتهای روز و مهمترین روزهای زندگی ما را تشکیل میدهند! از کار فرار میکنیم و به تفریح پناه میبریم. اصلاً مگر قرار است در محل کار خوش بگذرد؟ شاید باورش سخت باشد؛ اما باید بگویم که بله! در محیط کار باید به شما خوش بگذرد. نباید 8 ساعت در روز را در جایی بگذرانید که فقط تحملش میکنید و ترجیح میدهید هر جای دیگری باشید، به جز آنجا. شاد بودن در محیط کار موضوع مهمی است.
تعداد کسانی که در محل کار به آنها اعتماد دارید یا (قلباً) برایشان احترام قائل هستید، چند نفر است؟ لابد در کنار بقیه همکارانتان احساس ناامنی میکنید و مراقب حرف زدنتان هستید؛ مبادا حرفی بزنید که بتوانند از آن علیه شما استفاده کنند. کمی بیشتر فکر کنید؛ صبحها به زور از رختخواب خارج میشوید و بیصبرانه منتظر آخر هفته هستید. اگر بیخوابی و بیاشتهایی هنوز به سراغتان نیامده، خوشحال نشوید! اگر با همین شرایط به کار ادامه بدهید، به زودی به بیخوابی و بیاشتهایی هم مبتلا میشوید.
دقت کنید که همه اینها به رضایت شغلی برمیگردد و مراتب رضایت شغلی، بسیار پایینتر از شاد بودن در محیط کار است. پس اگر در چنین محیطی کار میکنید، تا رسیدن به رضایت شغلی راه زیادی در پیش دارید. به عقیده من فرار کردن چیزی را حل نمیکند؛ بلکه برای خوشحال بودن، باید به سمت چیزی دوید: کار معنیدار، چشمانداز امیدوارکننده و الهامبخش از آینده، و همکارانی که از معاشرت کردن با آنها لذت میبرید.
شاد بودن در محیط کار
افرادی که از محل کار خود راضی هستند و از کار کردن احساس خوشحالی میکنند، با انگیزه و تعهد بیشتری کار میکنند و عمیقاً با کار خود درگیر میشوند. ممکن است در یک دوره کوتاه احساس شادی شما را فرا بگیرد و با تمام توان کار کنید؛ اما این دوره موقتی باشد و بعد از مدتی احساس بدبختی کنید. تفاوت در کجاست؟ چه چیزهایی منجر به کسب رضایت طولانی مدت از کار میشود؟ شاد بودن در محل کار چطور حاصل میشود؟ میتوانیم انتظار داشته باشیم که شادی در محل کار را تجربه کنیم؟
خوشبختی، رضایت و شادی، همانقدر که در زندگی شخصی مهم است، در زندگی کاری هم اهمیت دارد. وقتی شاد هستیم، عملکرد ما بهتر میشود و به موفقیت نزدیکتر میشویم. این نقطه پایانی است بر این افسانه که ما برای کار کردن در محل کار جمع میشویم و شاد بودن در محیط کار توقع زیادی است. وقتی احساس خرسندی پایدار را تجربه کنیم، بیشتر یاد میگیریم، بیشتر میبینیم و بیشتر انجام میدهیم. برای این که واقعا خوشحال باشیم، به هدف، امید و دوستی نیاز داریم.
هدف و کار معنادار
انسان در هر کاری به دنبال معنا میگردد و اگر آن را نیابد، به زودی انگیزههای خود را از دست میدهد. ویکتور فرانکل روانپزشک اتریشی در کتاب «انسان در جستجوی معنا» میگوید که آنچه انسان را حتی در بدترین شرایط به حرکت وامیدارد، هدف است. اگرچه داستان کتاب او در اردوگاههای کار اجباری کره شمالی رخ میدهد، اما این قاعده را میتوان به تمام دورهها تعمیم داد: انسان تلاش میکند تا به زندگی روزمره خود معنا ببخشد، مهم نیست که کجا است و در چه شرایطی قرار دارد.
اگر در یک سازمان ناکارآمد کار میکنید و با همکاران استرسزا و منفیباف سروکار دارید، ممکن است به راحتی به ارزشهای فردی خود پشت کنید و چیزهایی را که در گذشته برای شما اهمیت داشته، نادیده بگیرید. همه اینها را با نسخه قدیمی اما رایج «ارزشهای شخصیات را با خودت به محل کار نیاور» ترکیب کنید؛ این نسخه تضمینی عدم تعادل و ناراحتی در محل کار است!
داشتن یک هدف واضح و انگیزهبخش به شما کمک میکند تا قویتر و مقاومتر باشید و از دانش و استعدادهای خود به بهترین شکل استفاده کنید. در این شرایط متوجه میشوید که کدام جنبههای کار، روح شما را نابود میکنند و برعکس، کدام جنبهها شما را در مسیر صحیح قرار میدهند. به این ترتیب با تقویت جنبههای مثبت و حذف جنبههای منفی، موقعیتهای بهتری را تجربه میکنید و انتخابهای بهتری خواهید داشت.
سهم امید از شاد بودن در محیط کار
امید هم مانند معنا، بخش مهمی از تجربههای انسانی ما را تشکیل میدهد. خوشبینی و چشمانداز یک آینده بهتر، به شما کمک میکند تا از آزمونهای زندگی با موفقیت عبور کنید و با شکستها راحتتر کنار بیایید. امید میتواند انرژی، خلاقیت و انعطافپذیری را در شما تقویت کند، کنار آمدن با فشارهای کاری را برای شما آسانتر کند و تواناییهای شما را بیش از پیش نمایان کند. متاسفانه بیشتر سازمانها چشمانداز خود را بدون در نظر گرفتن سرمایه انسانی تعریف میکنند و فقط معیارهای ملموس و مادی را در نظر میگیرند.
برای این که به شاد بودن محیط کار دست پیدا کنیم، باید ببینیم که مسئولیتها و فرصتهای سازمانی، تا چه حد با دیدگاه شخصی ما درباره آینده مطابقت دارند. ترسیم چشمانداز به این صورت، از امید و خوشبینی سرچشمه میگیرد؛ که با تمرکز و تلاش پرورش مییابد و حتی در محیطهای کاری سمی، میتواند نجاتبخش ما باشد. وقتی از یک دریچه مثبت به شغل خود نگاه کنیم، از چالشها و شکستها درس میگیریم و اجازه نمیدهیم ما را تحت تاثیر قرار بدهند. در یک کلام میتوانم بگویم که امید و خوشبینی، راهی است به سوی خوشبختی!
دوستی و روابط سازنده
روابط دوستانه و سازنده، کلید موفقیت جمعی در سازمانها هستند. به همین دلیل ساختن شبکه ارتباطی قوی، قابل اعتماد و معتبر، زمینهساز همکاریهای بزرگ و موفقیت شغلی است. اما برای این که لحظات بد را پشت سر بگذاریم، به چیزی بیشتر از این نیاز داریم. باید احساس کنیم برای دیگران اهمیت داریم و در مقابل، ما هم برای آنها اهمیت قائل شویم. باید همانطور که هستیم، پذیرفته شویم و دیگران را هم همانطور که هستند، بپذیریم. سازمان و همکاران باید به ما به عنوان سرمایههای انسانی احساس غرور بدهند.
میخواهم به یک گزاره غلط دیگر اشاره کنم: «با همکارت دوست نشو و با دوستت همکار نشو!» در مورد قسمت دوم گزاره حرفی ندارم! اما قسمت اول این گزاره اشتباه محض است. چطور میخواهید بیشتر عمر خود را در کنار کسانی بگذرانید که با آنها دوست نیستید؟ ممکن است نوع این رابطه، با رابطهای که با دوستانتان خارج از محیط کار دارید متفاوت باشد، اما به هر حال نوعی از دوستی به شمار میرود. روابط دوستانه و احساس تعلق در محیط کار، به اندازه هوایی که تنفس میکنید، لازم است.
یک بار دیگر جمله اول این مطلب را تکرار میکنم: «زندگی کوتاهتر از آن است که از محیط کارمان راضی نباشیم!» هیچ چیز ارزش آن را ندارد که آرامش روحی شما را بر هم بزند. خودتان را بیشتر دوست داشته باشید!
برگرفته از کتاب چگونه در محل کار شاد باشیم نوشته آنی مککی
منبع: anniemckee.com